عکس من است این عکس
عکس من است ـ این عکس ـ عکاس کمهنر نیست
حتا منِ من از من، اینگونه باخبر نیست
عکاس در یقیناش یک چهره آفریده است
ـ شکل منی که در من دیگر از او اثر نیست
حسی سمج به تکرار، میگوید: این خود توست
لب میگزم:نه،ـ وهم است وهم است وبیشترنیست
باور کنید از من شاعرتر است این عکس
اوهام پیرسالی در دفترش اگر نیست
من چشم و گوش خود را از یاد بردهام ـ او
عکس من است یعنی: عکسی که کور و کر نیست
روشنترین دلیلام در قاب بودن اوست
من دربدرترینم، این قاب دربدر نیست
درگیر خویش کرده است ذهن مشوشم را
ـ این عکس ـ شرحاش اما آسان و مختصر نیست