سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

صفحه خانگی پارسی یار درباره

زبانم لال

 

 

غزل در نزد من هر چند جان شعر ایرانی ست

تغزل در چنین ایام اما راوی ما نیست

 

 

تغزل لهجه ی عشق است و با هر گویشی  زیباست

بدا ، در باورم ، اینک ، صدای عشق زیبا نیست

 

 

ندیدی ، یا نه ؟ بر تصویر ها دیدی ، مباد اما –

ببینی او که روزی هم خروش ات بود حالا نیست

 

 

ببینی رو برویت ایستاده با نگاهی گنگ 

و در پشت نقابش هیچ ازآن ایام پیدا نیست

 

 

وَ تو شک کرده ای بر دیده ات در خویش می گویی –

زبانم لال ، آیا اوست ؟ آیا هست ؟ آیا نیست ؟

 

 

و شاید او هم از خود پرسش بی پاسخی دارد

برایش فرصت تحلیل این ناگفتنی ها نیست

 

 

مبادا ، یا نه – هر چه بادا باد ، فرقش چیست ؟

زمان شرمساری ، چشم ها وقتی که بینا نیست

 

*

 

غزل می ماند و وقت تغزل می رسد ، حیفا

نگاهی که برایش فرصت دیدار فردا نیست